مقدمه
اول اینکه با وجودی که پیامبران خدا به وحی الهی به همه جزئیات و علائم و آثار و نشانه های پیامبر بعد واقف و مطلعند و می توانند همه آنها را جامع، کامل و دقیق تعیین کنند اما هرگز سنت آنها بر این نبوده که این چنین عمل کنند و در هیچ زمان و هیچ وقت اتفاق نیفتاده که این نشانه ها را به صورتی بیان کنند که جای هیچگونه شک و شبهه و ابهامی برای احدی نماند و زمینه ای برای بحث و گفتگو باقی نباشد .در هیچ دوره ای تاریخ به یاد ندارد که چنین پدیده ای به ظهور رسیده باشد و به صورت ظاهر ظاهر بشارات بر پیامبر تطبیق کرده،همه مردم را متفقا قانع نموده باشد.
دلیل آن را هم میتوان بر اساس اشاراتی که در همان کتب آسمانی وارد گشته اینگونه بیان نمود که تطبیق بشارات و علائم و نشانه های از پیش تعیین شده بر مدعی ظهور و کشف حقیقت خود توانایی و شایستگی خاصی را می طلبد که عمدتا مبتنی بر انصاف،سعه صدر و معرفت تام از دین و شناخت هدف و انگیزه پیامبران است که این مورد خود امتحانی سخت برای منتظران ظهور است تا افراد صالح و شایسته از دین داران اسمی و ظاهری و تقلیدی ممتاز و معلوم گردد تا در آستانه شروع تحول جدید و تجدید دین که نیاز به وجود افراد صالح و فداکار است این افراد به عنوان الگویی برای سایر مردمان جلوه کنند.
بنابراین می توان گفت تشخیص تطبیق بشارات کتب آسمانی برموعود کاملا میسر است اما برای افراد واجد الشرایط یعنی با شرط انصاف و روحیه تحقیق و اهتمام به کشف حقیقت و شایستگی تشخیص حق از باطل ،که در این صورت این بشارات باعث هدایت طالبان به حق و حقیقت و مقصود خواهد گردید.
مطلب دوم اینکه ارزش روایات و احادیث حتی نقل اقوال در موضوع بشارات با موضوعاتی مانند فقه و احکام و مسائل تاریخی فرق دارد.در مورد موضوعات نوع دوم باید تنها و تنها به منابع موثق و قابل قبول پرداخت و اعتمادی به احادیث و روایات ضعیف و اقوال افراد نیست اما در مورد بشارات علاوه بر اقوال صحیح و موثق در بعضی موارد هم احادیث و روایات هرچند ضعیف باشد و همچنین اقوال بزرگان به عنوان مستندی قابل اعتنا و قابل قبول تلقی می شود .
دلیل این تفکیک این است که در مباحث تاریخی و فقهی آنچه مورد توجه و مد نظر است موضوع روایت و حدیث است لذا باید معتبر باشد اما در بشارات نظر منحصرا در موضوع نیست بلکه بعضی اوقات کلیت بشارات مد نظر می باشد در این صورت اخبار و روایات هرچند هم ضعیف باشد در اثبات دعوی می تواند مفید باشد.مثلا اگر راوایاتی ضعیف واقعه ای را در زمان ظهور در شهری مانند خراسان بشارت دهد و روایات دیگر موضوع دیگری را در اصفهان و احادیث دیگر در آذربایجان و به همین طریق در رابطه با اکثر شهرهای ایران روایات بسیار نقل شده باشد و همگی مشترکا موضوعی از ظهور قائم را در آنها منظور نموده باشند ، حال اگر نخواسته باشیم این موضوعات و وقایع خاص این شهرها را استناد کنیم و موضوعات حدیث را ثابت نماییم و فقط نظر بر این باشد که اثبات نماییم به طورکلی ظهر از ایران است، این روایات قابل استناد و مثمر ثمر است زیرا بر اساس علم آمار و احتمالات عقلا صحیح نمی باشد که روایات زیادی تصادفا باهم موافق آیند بنابراین کثرت این اخبار که همه وجه مشترک دارند به آنها حالت تواتر می دهد و کلیت موضوع به خاطر کثرت این روایات اثبات می شود.
مطلب سوم اینکه بشارات کتب آسمانی در مورد ظهور در آخرالزمان در سه سطح آمده:
الف) ساده بدون احتیاج به استدلال
ب) مبتنی بر استدلال و احتجاج
ج) رمزگونه و به صورت معما و عمیق مبتنی بر پیوند درونی با مبدأ
الف) بشارات ساده:
این بشارات در چهار موضوع مورد بحث قرار می گیرد:
۱ ) سال ظهور ۲) محل ظهور ۳) حوادث ظهور ۴) علائم و نشانه های مظهر ظهور
۱) سال ظهور
سال ظهور دو ساعت و یازده دقیقه از شب پنجم جمادی الاولی
سال ۱۲۶۰ هجری قمری
اینک بشاراتی را که در کتب آسمانی آمده و همگی سال ظهور را سال ۱۲۶۰ تعیین می نمایند مرور می نماییم.
زرتشت می گوید زمانی که از آئین تازی ۱۲۰۰ سال گذشت ( که حدوداً منطبق با سال ۱۲۶۰ می باشد) و تمام خار گشت از دودمان تو کسی را بر انگیزانم.۱
دانیال بشارت می دهد که صبح ظهور در سال ۱۸۴۴م. مطابق با سال ۱۲۶۰
هجری طالع می شود.۲
یوحنا در مکاشفات خود دوره شریعت و نبوت بعد از مسیح را سال ۱۲۶۰
بیان میکند.۳
یوحنا مدت ضبط اورشلیم (که در دوره اسلام صورت میگیرد) را ۴۲ ماه یعنی ۱۲۶۰
سال تعیین می کند.۴
یوحنا القاء روح حیات را در شریعتی که بعد از مسیح می آید بعد از سه روز و نیم یعنی ۱۲۶۰
سال تعیین می کند.۵
دانیال زمان وقوع وعده را یک زمان و دو زمان و نصف زمان یعنی سال ۱۲۶۰
ذکر نموده است.۶
محمد ناظم الاسلام سال ظهور قائم را بر اساس بشارت قرآن ۷۰ سال بعد از سال ۱۲۶۰
محاسبه کرده است. که اگر انتهای دوره تدبیر را که او غیبت صغری گرفته از حساب او حذف شود همان خواهد بود.۷
شیخ حسین اخلاطی در شعرش سال ظهور رب را بعد ازسنه ۱۲۰۰ دانسته که به نحوی ۱۲۶۰ را شامل است. ۸
محی الدّین ابن عربی ، فیلسوف و عارف معروف ، قیام مهدی را در سال ۱۲۶۰
خبر داده است. ۹
جوهری در طوفان البکاء از علم نجوم سال ظهور را بدست آورده و می گوید وقتی کواکب به خانه های خود رفتند همان سال ظهور است. او از ۱۲۵۶ خبر می دهد.۱۰
ادونتیست ها: ظهور موعود را در سال ۱۸۴۴م. تعیین نموده که مطابق با سال ۱۲۶۰
هجری است. ۱۱
ابا لبید مخزومی از امام باقر نقل نموده که حروفات اول سوره های قرآن تاریخ قیام یک نفر از بنی هاشم است و قائم ما در ( المر) ظاهر می شود که به حساب ابجد سال ۱۲۶۰ میشود.۱۲
آثار اسلامی و عدد ۱۰۰۰ در ارتباط با ظهور مهدی موعود
قرآن
در کشف الآیات قرآن آمده است: در اعتقاد به روز ۱۰۰۰ ساله و قیام دولت حقه سه آیه (سجده ۴ – حج ۴۷ ) :۱۳
سوره سجده آیه ۴: ۱۰۰۰ سال ، اتمام دوره بازگشت امر خدا به سوی اوست.۱۴
سوره حج آیه ۴۷ : ۱۰۰۰ سال وعده خدا به شماست و او هرگز خلف وعده نمی کند.۱۵
سوره سبا آیه ۳۰ : وعده خد ایک روز است که به حساب او ۱۰۰۰ سال می شود و یک ساعت هم جلو و عقب نمی گردد.۱۶
حدیث اهل سنت
عبد الوهاب شعرانی در پاسخ به این سؤال که اجل امت اسلام تا کی خواهد بود از حضرت رسول اکرم نقل نموده که فرمودند: اگر امت من صالح باشند یک روز ( ۱۰۰۰ سال) مهلت دارند و اگر فاسد شوند نصف روز. (۵۰۰ سال) ۱۷
حدیث شیعه
بروایت علامه مجلسی در بحار الانوار جلد ۱۳: برای خداوند مشکل نیست که در مدت ۱۰۰۰ سال این امت را جمع کند.۱۸
بشارت علما، عرفا و شعرا
محمد ناظم الاسلام در کتاب ععلائم الظّهور للمهدی الموعودع می نویسد: ۱۰۰۰ سال بعد از دوره تدبیر اسلام، قائم ظاهر می شود.۱۹
عطار در شعر خود برای هر پیامبری حدوداً ۱۰۰۰ سال تعیین نموده است و معتقد است چون ۶۰۰۰ سال که دور ۶ پیامبر است به اتمام رسید قائم ظاهر می شود.۲۰
جوهری در طوفان البکاء روایتی نقل می کند که گفته شده عمر قائم که به ۱۰۰۰ رسید ظهور می نماید.۲۱
شاعر بزرگ نظامی گنجوی بر اساس حدیثی که پیامبر اسلام دوره اسلام را هزار یا پانصد سال تعیین فرموده در شعرش گوید ۱۰۰۰ سال زیاد است همان پانصدوهفتاد سال کافی است و ارزوی تعجیل درظهور نموده است. ۲۲
شیخ جلال الدین سیوطی از علمای اهل تسنن فتوای بعضی از علما را ذکرنموده که گفته اند خروج مهدی در صده ی دهم یعنی انتهای ۱۰۰۰ سال است. ۲۳
دهخدا به نقل از مجمل التواریخ و القصص دوره اسلام را هزاره آخرین از هفت دور پیامبران (یعنی ۱۰۰۰
سال) نقل نموده.۲۴
ارتباط عدد ۱۰۰۰ و عدد ۱۲۶۰ در اسلام
قرآن کریم عدد ۱۰۰۰ را ۳ بار بشارت داده است ( سجده، حج، سبا). اما عدد ۱۲۶۰ بیان گر دوره کامل اسلام است، از ابتدای هجرت تا انتهای دوره امامان. عدد ۱۰۰۰ فقط درباره عصر تکوین است. این مطلب را در انتهای فصل از زبان محمد ناظم الاسلام که به قرآن استناد نموده می خوانید.
عصر رسالت و امامت روی هم ۲۶۰ سال ( از هجرت تا فوت آخرین امام حاضر)
عصر تکوین و عروج ۱۰۰۰ سال ( انتهای دوره امام تا انتهای دوره اسلام و ظهور مهدی)
مجموع ۱۲۶۰ سال
منابع و مآخذ و توضیحات
۱ - در نامه ساسان پنجم چنین آمده :چون بدی در شما پدیدار شود از تازی ملت کسی ظاهر شود که کلامش پیچیده و زبانش سخت باشد و آئینی آورد که به مانند درخت گل است و خار در او دیده نشود و چون ششصد سال از او بگذرد نصف خار شود و نصف گل ماند و چون هزار و دویست واندی از آن بگذرد تمام خار شود و گل در آن دیده نشود اگر نماند از مهین چرخ دمی برانگیزانم از دودمان تو کسی را و کیش و آئین به او سپارمش باز( در نامه ساسان پنجم از کتاب زرتشت).
۲- و مقدّس متکلّمي را شنيدم و هم مقدّس ديگريرا که از آن متکلّم ميپرسيد که رؤيای قربانی دائمی و عصيان خراب کننده تا بکی ميرسد و مقام مقدّس و لشکر بپايمالی تسليم کرده خواهد شد و بمن گفت که تا بدو هزار و سيصد شبانه روز آنگاه مقام مقدّس مصفّی خواهد گرديد ع تا آنکه ميفرمايد تا آنکه می فرماید این رویا نسبت به زمان آخر دارد یعنی این فلاکت و این خرابیت و این حقارت تا کی میکشد یعنی صبح ظهور کی است پس گفت تا ۲۳۰۰ شبانه روزآنگاه مقام مقدس مصفا خواهد شد. پس از تاریخ صدور فرمان ارتحشستا به تجدید بنای بیت المقدس تا یوم ولادت حضرت مسیح ۴۵۶ سال است و از ولادت حضرت مسیح تا یوم ظهور حضرت اعلی ۱۸۴۴ سنه است و چون ۴۵۶ سال را ضمّ بر این کنیم ۲۳۰۰سال می شود یعنی تعبیر رویای دانیال در سنه ۱۸۴۴ میلادی واقع شد و آن سنه ظهور حضرت اعلی بود به نص خود دانیال. (فصل هشتم،آیه سیزدهم از کتاب دانیال)
برای توضیح به متن کتاب مفاوضات که در انتها آمده مراجعه شود.
۳- و به دو شاهد خود خواهم داد که پلاس پوشیده مدت ۱۲۶۰ روز نبوت نمایند (باب یازدهم آیه اول).
برای توضیح بیشتر به متن کتاب مفاوضات که در انتها آمده مراجعه شود.
۴- نئی ای مثل عصا به من داده شد و مرا گفت برخیز و قدس خداو مذبح و آنانی را که در آن عبادت میکنند پیمایش نما و صحن خارج قدس رابیرون انداز و آنرا مپیما زیرا که به امتها داده شده است و شهر مقدس را ۴۲ ماه پایمال خواهند نمود. (مکاشفات یوحنا باب یازدهم آیه اول)
برای توضیح به متن کتاب مفاوضات که در انتها آمده مراجعه شود.
۵- بعد از سه روز و نیم روح حیات از خداوند بدیشان در آمد که بر پاهای خود ایستادند و بینندگان ایشان را خوفی عظیم فرو گرفت. (مکاشفات یوحنا باب یازدهم آیه اول)
برای توضیح به متن کتاب مفاوضات که در انتها آمده مراجعه شود.
- به یکی مرد ملبس شده به کتان که بالای آبهای شهر می ایستاد گفت که انجام این عجائبات تا به چند می کشد و آن مرد ملبس شده به کتان را که بالای آبهای شهر می ایستاد شنیدم در حالتی که دست راست و دست چپ خود را به سوی آسمان بلند کرده به حی ابدی سوگند یاد نمود که برای یک زمان و دو زمان و نصف زمان خواهد بود و چون پراکندگی قوت قوم مقدس به انجام رسد آنگاه همه این امور به اتمام خواهد رسید.(باب دوازدهم آیه ششم از کتاب دانیال)
برای توضیح به متن کتاب مفاوضات که در انتها آمده مراجعه شود.
۷ - علّامه ناظم الاسلام در کتاب علائم الظهور للمهدی الموعود در مورد دوره هزار ساله چنین استنباط نموده که دوره اول یعنی دوره تدبیر مربوط به قسمت اول سوره سجده (یدبر الامر) است که از زمان هجرت تا انتهای غیبت صغری یعنی سال ۳۳۰ خواهد بود و دوره دوم که هزار سال باید طول بکشد از غیبت صغری تا ظهور حضرت مهدی است که مجموعا (۱۳۳۰=۱۰۰۰+۳۳۰) ۱۳۳۰ خواهد بود. این عالم بزرگ اسلامی بعد از این احتساب اینگونه نتیجه گیری نموده که ان شاألله در سال ۱۳۳۰ چشم همه ما به جمال امام زمان روشن خواهد شد.
استدلال بهائیان و این عالم اسلامی مشابه هم اند.تفاوت فقط دراین است که چون بهائیان غیبت صغری را قبول ندارند انتهای دوره تدبیر را فوت امام حسن عسگری یعنی سال ۲۶۰ هجری حساب نموده اند لذا ۲۶۰ را به ۱۰۰۰ جمع می کنند و ۱۲۶۰ را سال ظهور می دانند.
۸- شیخ حسین اخلاطی اشعاری دارد که سال ظهور را تعیین نموده است :
یجئ رب لکم فی النشأتین لیحی الدین بعد الرا و غین
یعنی کسی که رب شما در دو عالم است ظهور خواهد نمود تا دین را احیا کند بعد از را و غین . را ۲۰۰ سال و غین ۱۰۰۰ سال است.یعنی بعد از ۱۲۰۰ ظاهر می شود.
۹- ابن عربی فیلسوف و عارف بزرگ اسلامی شعری دارد که شیخ محمد باقر موسوی خوانساری در کتاب روضات الجنات برخی از ابیات آن را نقل نموده ودر آن ابیات گوید مهدی در سال هزارو دویست و شصت هجری قمری ظاهر می شود.
۱۰- قول دیگر اهل زیج گویند هفت شاه که هفت کواکبند دو مرتبه به اتفاق به خانه های خویش داخل شدند هر مرتبه آشوب عظیمی در عالم برپاشد .یک مرتبه سالی که طوفان نوح شد و مرتبه ثانی سالی که مظلوم کربلا جناب سید الشهداء در صحرای کربلا به درجه رفیع شهادت رسید و در سنه هزارو دویست و پنجاه و شش نیز کواکب به خانه های خود داخل خواهند شد و عجیب تر از ظهور آن حضرت به نظر نمی رسد. (طوفان البکاء – صفحه ۴۱۸ – تألیف جوهری)
۱۱- مطالب مربوط به ادونتیست ها به علت تفصیل و شرح زیاد به کتب آنها مراجعه شود.
۱۲- عیاشی در تفسیر خود از ابو لبید مخزومی روایت می کند که امام پنجم فرمود :ای ابو لبید دوازده تن از اولاد عباس به سلطنت می رسند ،چهار نفر آنها بعد از هشتمین آنان به قتل می رسد، یکی از آنها به گلودرد جان میدهد،عمر آنها کوتاه مدت دولتشان قلیل و سیرتشان پلید می باشد یکی از آنها فاسق کوچکی ملقب به هادی و ناطق و غاوی است.
ای ابو لبید در حروف مقطعه قرآن علم سرشاری است .وقتی خداوند الم ذلک الکتاب را نازل فرمود محمد قیام کرد تا آنجا که نور وجود اقدسش آشکار گشت و سخنان وی در دلهای مردم جا گرفت.هنگام ولادت او هفت هزار و یکصد و سه سال از آغاز خلقت آدم ابوالبشرمی گذشت.سپس فرمود بیان این در حرف مقطعه قرآن وقتی بدون تکرار آنرا بشماری هست هیچ یک از این حروف نمی گذرد جز اینکه یکی از بنی هاشم در موقع گذشتن آن قیام می کند. آنگاه فرمود عالفع یک،علع سی ، عمع چهل و عص ع در المص نود است که جمعا صد و شصت و یک می باشد. بعد از آن ابتدا قیام امام حسین در عالم الله لا اله ع بود وقتی موعد او به سر رسید قائم بنی عباس قیام می کند و چون آن بگذرد قائم ما در عالمرعقیام می کند پس آنرا بفهم و در خاطر بسپار و از دشمنان پوشیده دار.
تبصره: در کتابهایی که بر رد بهائیان نوشته اند تنها ایرادی که بر این حدیث گرفته اند این است که اولا این حدیث ضعیف است که ما در این مورد در مقدمه توضیح دادیم ،ثانیا مواردی که در ابتدای حدیث گفته چند سال کم و زیاد دارد ثالثا حساب بهائیان اشتباه است زیرا آنان عالرع را به عالمرع عوض نموده اند و این را به عنوان دزدی بهائیان در حدیث ذکر نموده اند که ما عینا جملات این حدیث و جملات این اتهام را جهت رفع سؤ تفاهم آورده ایم.
در صفحه ۸۷۳ کتاب مهدی موعود( ترجمه جلد ۱۳ بحارالانوار- مترجم علی دوانی) چنین آمده :
اما ایراد به خود گلپایگانی(مقصودش یکی از دانشمندان بهائی است)اولا در حدیث میگوید قائم ما در عالرع قیام می کند ولی گلپایگانی آنرا به عالمرعتغییر داده تا حسابش درست آید و این بزرگترین خیانت اوست که عنوان تحریف و دزدی دارد.
متن این حدیث که به عربی است در تفسیر صافی صفحه ۲۱ آمده است که ما آنرا به صورت اصل حدیث نقل می کنیم:
و یقوم قائمنا عند انقضائها بالمر فافهم ذلک و عدّ و اکتمه، یعنی قائم ما در وقتی که حروف قرآن به الم برسد قیام می نماید.
۱۳- کشف الآیات قرآن- انتشارات محمد علی علمی- صفحه ۲۶- در اعتقاد به روز هزارساله و قیام دولت حقّه سه آیه:
۱۴- این آیه مبارکه می فرماید :خداوند امر خود را از آسمان به زمین سر و سامان میدهد و پس از اتمام این دوره (دوره تدبیر)در مدت ۱۰۰۰ سال به سوی خداوند باز میگردد.
این آیه مبارکه از دو مرحله مجزا سخن می گوید .یکی از زمان سر و سامان گرفتن اسلام که ابتدای آن از بعثت است و تا اتمام دوره امامت که تا سال ۲۶۰ هجری یعنی فوت امام حسن عسگری پایان می یابد و پس از آن طبق آیه قرآن مدت ۱۰۰۰ سال طول می کشد که به تدریج امر خدا به سوی خدا باز گردد.
۱۵- سوره حج آیه ۴۷- یستعجلونک با العذاب و لن یخلف الله وعده و انّ یوم عند ربّک کالف سنة مما تعدون- یعنی عجله می نمایند به عذاب ولی خداوند وعده اش را تخلف نمی نماید (وعده او یک روز است و روز نزد خداوند برابر هزار سال از سالهایی است که شما می شمارید.)
۱۶- سوره سبا- آیه ۳۰ – وما ارسلناک الّا کافّة للناس بشیراً و نذیراً ولکنّ اکثرهم لا یعلمون. قل لکم میعاد یوم لا یستأخرون عنه ساعة و لا یستقدمون- یعنی ما تو را نفرستادیم جز آنکه تمام مردمان را بشارت دهی و انزار نمایی ولکن اکثر مردمان نمی دانند و می گویند این وعده کی خواهد بود اگر راست می گویید. بگو وعده شما یک روز (۱۰۰۰ سال) است که ساعتی جلو و عقب نخواهد شد.
۱۷- عبد الوهاب شعرانی در کتاب الیواقیت و الجواهر مبحث ۶۷ از حضرت رسول اکرم روایت نموده که فرموده است :ان صلحت امتی فلها یوم و ان فسدت فلها نصف یوم و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون. یعنی اگر امت من صالح گشتند یک روز مهلت دارند و اگر فاسد شدند نصف روز و همانا یک روز نزدخداوند مانند هزار سال از سالهایی است که شما می شمارید.
۱۸- و بر خدا گران و مشکل نیست که این امت را در یک روز یا در نصف روز جمع بکند بعد از آن خواند ع و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدونع.( ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار توسط مرحوم حسن بن محمد ولی ارومیه رحمة الله علیه (انتشارات جاویدان) صفحه ۴۹)
۱۹- مراجعه شود به توضیحات مورد ۷.
۲۰- عطار در کتاب رساله سی فصل خود که اخیرا در ایران انتشار یافته در فصل انسان کامل در توضیح آیات قرآن شریف که خداوند فرموده آسمان و زمین را در شش روز آفریده گوید :
به قرآن این چنین فرمود داور تو تا دینش بدانی ای برادر
که عالم را به شش روزآفریدم محمد را به عالم برگزیدم
بود عالم حقیقت عالم دین چنین دارم ز پیر راه تلقین
بود شش روز دور شش پیمبر مرا تعلیم قرآن گشت یاور
ولیکن روزدین سال هزاراست بدین ترتیب عالم را مداراست
چو گردد شش هزاران سال آخر شود قائم مقام خلق ظاهر
۲۱- قولی دیگر از سید عظیم الشأن فاضلی شنیدم که کتابی بسیار کهنه در ولایتی به هم رسیده و احادیث غریبه بسیار استکتاب شده است، از آن جمله حدیثی در وی دیده اند که عمر حضرت صاحب چون به هزار می رسد ظهور خواهد نمود العلم عند الله. ( کتاب طوفان البکاء تالیف جوهری صفحه ۴۱۸)
باز مصنف گوید که شخصی از سیاحان روزی مرا ملاقات نموده بشارت داد که به یک واسطه از قول ابوالادیان ( تا حال هست و تا قیامت خواهد بود) شنیدم که عمر قائم که به هزار می رسد ظهور می نماید. ( طوفان البکاء – صفحه ۴۱۸ – تألیف جوهری)
۲۲- شاعر بزرگ حکیم نظامی گنجوی که در سال پانصد و هفتاد که مقارن نصف یوم بوده میزیسته گمان میکرده که اجل امت اسلام و ظهور حضرت قائم طبق حدیث ، ان صلحت امتی فلها یوم و ان فسدت فلها نصف یوم و ان یوما عند ربک کالف سنته مما تعدون ،در نصف یوم باید باشد.اینست که در کتاب مخزن الاسرار در نعت سوم به همین مناسبت اشعاری سروده که چند بیت آن نقل میشود:
ای مدنی برقع و مکی نقاب سایه نشین چند بود آفتاب
منتظران را بلب آمد نفس ای ز تو فریاد بفریاد رس
سوی عجم ران منشین درعرب زرده روز اینک و شبدیزشب
ملک برآرای وجهان تازه کن هردوجهان را پر از آوازه کن
سکه تو زن تا امرا کم زنند خطبه توخوان تا خطبا دم زنند
بازکش این مسند ازآسورگان غسل ده این منبر از آلودگان
خانه غولند بپردازشان در غله دان عدم اندازشان
ماهمه جسمیم بیا جان توباش ما همه موریم سلیمان تو باش
از طرفی رخنه دین میکنند وز دگر اطراف کمین میکنند
خیز و بفرمای سرافیل را تا بدمد این دو سه قندیل را
خلوتی پرده اسرار شو ما همه خفتیم تو بیدار شو
پانصدوهفتاد بس ایام خواب
روز بلند است بمجلس شتاب
یعنی پانصدوهفتاد سال مقارن نصف یوم می باشد،پس ایام غیبت بس است چون یک روز(که هزار سال است) بلند می باشد به ظهورت شتاب کن).
۲۳- شیخ جلال الدین سیوطی در صفحه ۳۷۹ اشعة اللمعات می فرماید:ع که بعضی از علماء وقت فتوا دادند که در مائه عاشر (یعنی سنه دهم که می شود هزار سال)خروج مهدی و دجال و نزول عیسی و وقوع دیگر علامات قیامت واقع گردد. ع
۲۴- دهخدا به نقل از مجمل التواریخ و القصص نقل نموده که از وقت آدم تاکنون ۷۰۰۰ سال است و این هزار آخر است. (صفحه ۲۰۵ از جلد واو و هاء)
متن مفاوضات جهت توضیح بیشتر منابع:
چون ظهور حضرت مسيح باخبار دانيال ثابت شد حال باثبات ظهور حضرت بهاأللّه و حضرت اعلی پردازيم و تا بحال ادلّه عقلی ذکر کرديم حال بايد ادلّه نقلی ذکر کنيم . در آيه سيزدهم فصل هشتم از کتاب دانيال ميفرمايد :ع و مقدّس متکلّمي را شنيدم و هم مقدّس ديگريرا که از آن متکلّم ميپرسيد که رؤيای قربانی دائمی و عصيان خراب کننده تا بکی ميرسد و مقام مقدّس و لشکر بپايمالی تسليم کرده خواهد شد و بمن گفت که تا بدو هزار و سيصد شبانه روز آنگاه مقام مقدّس مصفّی خواهد گرديد ع تا آنکه ميفرمايد :ع اين رؤيا نسبت بزمان آخر دارد ع، يعنی اين فلاکت و اين خرابيّت و اين حقارت تا کی ميکشد يعنی صبح ظهور کی است پس گفت تا دو هزار و سيصد شبانه روز آنگاه مقام مقدّس مصفّی خواهد شد . خلاصه مقصد اينجاست که دو هزار و سيصد سال تعيين ميکند و بنصّ تورات هر روزی يک سالست . پس از تاريخ صدور فرمان ارتحشستا بتجديد بنای بيت المقدّس تا يوم ولادت حضرت مسيح ٤٥٦ سال است و از يوم ولادت حضرت مسيح تا يوم ظهور حضرت اعلی ١٨٤٤سنه است و چون ٤٥٦را ضمّ بر اين کنی دو هزار و سيصد سال ميشود يعنی تعبير رؤيای دانيال در سنه ١٨٤٤ميلادی واقع شد و آن سنه ظهور حضرت اعلی بود بنصّ خود دانيال . ملاحظه نمائيد که بچه صراحت سنه ظهور را معيّن ميفرمايد و ديگر اخبار ظهور ازين صريحتر نميشود و حضرت مسيح در اصحاح بيست و چهارم از انجيل متّی آيه سيّم تصريح ميفرمايد که مقصود ازين اخبار دانيال زمان ظهور است و آن آيه اينست :ع و چون بکوه زيتون نشسته بود شاگردانش در خلوت نزد وی آمده گفتند بما بگو که اين امور کی واقع ميشود و نشان آمدن تو و انقضای عالم چيست ع؟ از جمله بيانات حضرت مسيح که در جواب ايشان گفت اين بود :ع پس چون مکروه ويرانيرا که بزبان دانيال نبیّ گفته شده است در مقام مقدّس بر پا شده ببينيد هر که خواند دريافت کند ع (انتهی) و جوابرا حواله باصحاح ثامن از کتاب دانيال فرمود که هر کس آن اصحاح را بخواند آن زمانرا دريافت خواهد نمود . ملاحظه فرمائيد که چگونه ظهور حضرت اعلی صريح تورات و انجيل است . باری حال بيان تاريخ ظهور جمال مبارک را از تورات نمائيم . تاريخ ظهور جمال مبارک بسنه قمری از بعثت و هجرت حضرت محمّد بيان مينمايد زيرا در شريعت حضرت محمّد سنه قمری معتبر است و معمول بها زيرا در آن شريعت در هر خصوص از احکام عبادات سنه قمری معمول به است . در اصحاح دوازدهم آيه ششم از کتاب دانيال ميفرمايد :ع و بيکی مرد ملبّس شده بکتان که بالای آبهای شهر ميايستاد گفت که انجام اين عجائبات تا بچند ميکشد و آن مرد ملبّس شده بکتان را که بالای آبهای شهر ميايستاد شنيدم در حالتی که دست راست و دست چپ خود را بسوی آسمان بلند کرده بحیّ ابدی سوگند ياد نمود که برای يک زمان و دو زمان و نصف زمان خواهد بود و چون پراکندگی قوّت قوم مقدّس بانجام رسد آنگاه همه اين امور باتمام خواهد رسيد ع. روز را هر چند از پيش بيان نمودم ديگر احتياج بيان ندارد ولی مختصر ذکری ميشود که هر روزِ اَب عبارت از يک سالست و هر سال عبارت از دوازده ماه است پس سه سال و نيم چهل و دو ماه ميشود و چهل و دو ماه هزار و دويست و شصت روز است و هر روزی در کتاب مقدّس عبارت از يک سالست و در سنه ١٢٦٠ از هجرت محمّد تاريخ اسلامی حضرت اعلی مبشّر جمال مبارک ظاهر شد و بعد در آيه يازدهم ميفرمايد :ع و از هنگام موقوف شدن قربانی دائمی و نصب نمودن رجاست ويرانی هزار و دويست و نود روز خواهد بود خوشا بحال آنکه انتظار کشد و بهزار و سيصد و سی و پنج روز برسد ع. بدايت اين تاريخ قمری از يوم اعلان نبوّت حضرت محمّد است بر عموم اقليم حجاز و آن سه سال بعد از بعثت بود زيرا در بدايت نبوّت حضرت مستور بود و کسی جز خديجه و ابن نوفل اطّلاع نداشت بعد از سه سال اعلان گرديد و جمال مبارک در سنه هزار و دويست و نود (١) از اعلان نبوّت حضرت محمّد اعلان ظهور فرمودند .
(١)]سال ١٢٩٠ از اعلان نبوّت حضرت محمّد مطابق است با سنه ١٢٨٠ از هجرت ، درين سال جمال مبارک در حين حرکت از بغداد بطرف اسلامبول در باغ رضوان که در بيرون شهر واقع است دوازده روز اقامت نمودند و در آنجا اعلان ظهور خود را به اصحاب خود فرمودند .[
تفسير باب يازدهم از مکاشفات يوحنّا
- در باب يازدهم آيه اوّل از مکاشفات يوحنّا ميفرمايد ع و نئی مثل عصا بمن داده شد و مرا گفت برخيز و قدس خدا و مذبح و آنانيرا که در آن عبادت ميکنند پيمايش نما و صحن خارج قدسرا بيرون انداز و آنرا مپيما زيرا که بامّتها داده شده است و شهر مقدّسرا چهل و دو ماه پايمال خواهند نمود ع. از اين نی مقصود انسان کامليست که تشبيه به نی گشته و وجه تشبيه اينست . نی چون درونش فارغ شود و از هر چيز خالی گردد نغمات بديعی حاصل کند و همچنين آواز و آهنگ او از خود او نيست بلکه الحان فی الحقيقه از نائيست که در او ميدمد همچنين آن نفس مبارک قلب مقدّسش از ما سوی اللّه فارغ و خالی و از تعلّق بسائر شؤون نفسانی بيزار و بری و دمساز بنفس رحمانيست و هر بيانی که ميفرمايد از او نيست بلکه از نائی حقيقی و وحی الهی است اينست که به نی تشبيه ميفرمايد . و آن نی مانند عصاست يعنی معين هر عاجز است و شخص امکانرا تکيه گاهست و عصای شبان حقيقی است که بواسطه او اغنام خويشرا شبانی ميفرمايد و در چمن زار ملکوت سير و حرکت ميدهد . و ميفرمايد که آن شخص بمن گفت ع برخيز و قدس خدا و مذبح و آنانيکه در آن عبادت ميکنند بپيما ع يعنی موازنه کن ذرع نما ذرع کشف کميّت است . يعنی آن شخص گفت که قدس الاقداس و مذبح و آنانيرا که در آن عبادت ميکنند موازنه نما يعنی حقيقت حال آنانرا جستجو کن و کشف نما که در چه رتبه و مقامی هستند و بچه شؤون و کمالات و سلوک و صفات هستند و باسرار آن نفوس مقدّسه ای که در قدس الاقداس مقام تقديس و تنزيه استقرار دارند مطّلع شو ع و صحن خارج قدسرا بيرون انداز و آنرا مپيما زيرا بامّتها داده شده ع. در اوائل قرن سابع ميلاد که اورشليم استيلا شد قدس الاقداس بظاهر ظاهر نيز محفوظ ماند يعنی آن بيت که سليمان ساخته امّا بيرون قدس الاقداس صحن خارج ضبط شد و بامّتها داده شد .ع و شهرمقدّسرا چهل و دو ماه پايمال خواهند نمود ع يعنی امّتها چهل و دو ماه که عبارت از هزار و دويست و شصت روز است و هر روزی عبارت از يک سال که باين حساب هزار و دويست و شصت سال ميشود که مدّت دور قرآنست اورشليم را ضبط و استيلا مينمايند . زيرا بنصّ کتاب مقدّس هر روز عبارت از يک سال است چنانچه در اصحاح چهارم از کتاب حزقيال در آيه ششم ميفرمايد ع پس چهل روز متحمّل گناه خاندان يهودا خواهی شد هر روزيرا بجهت تو سالی قرار دادهام ع. اين اخبار از مدّت ظهور اسلام است که اورشليم پايمال شد يعنی احترامش باقی نماند ولی قدس الاقداس محفوظ و مصون و محترم ماند . و اين قضيّه هزار و دويست و شصت سال امتداد داشت و اين هزار و دويست و شصت سال اخبار از ظهور حضرت اعلی باب جمال مبارکست که در هزار و دويست و شصت هجری واقع شد و چون مدّت هزار و دويست و شصت روز منقضی شد حال اورشليم شهر مقدّس دوباره بنای معموری و آبادی گذاشته و هر کس اورشليم را شصت سال پيش ديده بود حال نيز ببيند ملاحظه ميکند که چقدر معمور و آباد گشته و دوباره محترم شده . اين معنی آيه رؤيای يوحنّاست بظاهر امّا اين آيه را تأويل و رمزيست ديگر و آن اينست که شريعة اللّه بر دو قسم منقسم يک قسم اصل اساس است روحانيّاتست يعنی تعلّق بفضائل روحانی و اخلاق رحمانی دارد اين تغيير و تبديل نميکند اين قدس الاقداس است که جوهر شريعت آدم و شريعت نوح و شريعت ابراهيم و شريعت موسی و شريعت مسيح و شريعت محمّد و شريعت حضرت اعلی و شريعت جمال مبارک است و در دوره جميع انبيا باقی و برقرار ابداً منسوخ نميشود . زيرا آن حقيقت روحانيّه است نه جسمانيّه آن ايمانست عرفانست ايقانست عدالت است ديانت است مروّتست امانتست محبّة اللّه است مواسات در حالست رحم بر فقيرانست و فرياد رسی مظلومان و انفاق بر بيچارگان و دستگيری افتادگانست پاکی و آزادگی و افتادگی است و حلم و صبر و ثباتست اين اخلاق رحمانيست اين احکام ابداً نسخ نميشود بلکه تا ابد الآباد مرعی و برقرار است . اين فضائل عالم انسانی در هر دوری از ادوار تجديد گردد زيرا در اواخر هر دوره ای شريعة اللّه روحانيّه يعنی فضائل انسانيّه از ميان ميرود و صورتش باقی ميماند . مثلاً در ميان يهود در اواخر دور موسوی مقارن ظهور عيسوی شريعة اللّه از ميان رفت صورتی بدون روح باقی ماند قدس الاقداس از ميان رفت و صحن خارج قدس که عبارت از صورت شريعت است در دست امّتها افتاد و همچنين اصل شريعت حضرت مسيح که اعظم فضائل عالم انسانيست از ميان رفته و صورتش در دست قسّيسين و رهابين مانده و همچنين اساس شريعت حضرت محمّد از ميان رفته و صورتش در دست علمای رسوم مانده آن اساس شريعة اللّه که روحانی و فضائل عالم انسانيست غير منسوخ و باقی و برقرار و در دوره هر پيغمبری تجديد ميگردد . باری قسم ثانی از شريعة اللّه که تعلّق بعالم جسمانی دارد مثل صوم و صلوة و عبادات و نکاح و طلاق و عتاق و محاکمات و معاملات و مجازات و قصاص بر قتل و ضرب و سرقت و جروحات اين قسم از شريعت که تعلّق بجسمانيّات دارد در هر دوری از ادوار انبيا تبديل و تغيير يابد و منسوخ گردد زيرا در سياسات و معاملات و مجازات و سائر احکام باقتضای زمان لابدّ از تغيير و تبديلست . باری از کلمه قدس الاقداس مقصد آن شريعت روحانيّه است که ابداً تغيير و تبديل نميکند و منسوخ نميشود و مقصد از شهر مقدّس شريعت جسمانيّه است که منسوخ ميشود و اين شريعت جسمانيّه که تعبير بشهر مقدّس فرموده هزار و دويست و شصت سال پايمال ميشود .ع و بدو شاهد خود خواهم داد که پلاس پوشيده مدّت هزار و دويست و شصت روز نبوّت نمايند ع. مقصود از اين دو شاهد حضرت محمّد رسول اللّه و جناب علیّ بن ابی طالبست . در قرآن مذکور است که خدا بمحمّد رسول اللّه خطاب ميفرمايد ع اِنّاَ جَعَلْنَاکَ شَاهِداً و مُبَشِّراً وَ نَذِيراً ع يعنی تو را شاهد و تبشير دهنده و تخويف کننده از قهر خدا قرار داديم معنی شاهد اين است که امور بتصديق او ثابت ميگردد و اين دو شاهد احکامشان هزار و دويست و شصت روز که هر روز عبارت از يک سالست جاريست . امّا حضرت محمّد اصل بود و علی فرع مثل حضرت موسی و يوشع . ميفرمايد ( آن دو شاهد پلاس در بر کرده ) يعنی بظاهر لباس جديدی در بر ندارند لباس قديم دارند يعنی در بدايت در انظار ملل سائره رونقی ندارند و امرشان امر جديدی بنظر نيايد زيرا روحانيّات شريعتش مطابق روحانيّات حضرت مسيح در انجيل است و احکام جسمانيّاتش اغلب مطابق احکام تورات است لباس قديم کنايه از آنست . بعد ميفرمايد ع اينانند دو درخت زيتون و دو چراغدان که در حضور خداوند زمين ايستادهاند ع. اين دو نفسرا بدو درخت زيتون تشبيه ميفرمايد زيرا در آن زمان چراغهای شب جميع بروغن زيتون روشن ميشد دو نفس که از آنان دُهن حکمت الهيّه که سبب روشنائی عالم است ظاهر خواهد گشت و انوار الهی ساطع و لامع خواهد شد لهذا بچراغدان نيز تشبيه شدند چراغدان محلّ نور است از آن نور ساطع ميشود بهمين قسم از اين وجوه نورانيّه نور هدايت مشرق و لائح است . بعد ميفرمايد که ع در حضور خداوند ايستادهاند ع يعنی بخدمت حقّ قيام دارند و خلق خدا را تربيت ميکنند مثل آنکه قبائل عربان متوحّش باديه را در جميع جزيرة العرب چنان تربيت نمودند که در آن زمان باعلی مراقی مدنيّت رسيدند و صيت و شهرتشان جهانگير شده .ع و اگر کسی بخواهد بديشان اذيّت رساند آتشی از دهانشان بدر شده دشمنان ايشانرا فرو ميگيرد ع. مقصد اينست که نفسی مقاومت ايشان نتواند يعنی اگر نفسی بخواهد در تعليماتشان و يا در شريعتشان وهنی وارد آرد بموجب شريعتی که از دهانشان اجمالاً و تفصيلاً ظاهر شده احاطه بآنها کند آنها را تمام نمايد و هر کس قصد اذيّت و بغض و عداوت ايشان کند حکمی از دهان ايشان صادر شود که دشمنان ايشان را محو نمايد چنانچه واقع گشت که جميع اعدای ايشان مغلوب و مهزوم و معدوم گشتند و بظاهر ظاهر خدا آنانرا نصرت فرمود . بعد ميفرمايد ع اينها قدرت بر بستن آسمان دارند تا در ايّام نبوّت ايشان باران نبارد ع يعنی در آن دوره سلطانند يعنی شريعت و تعاليم حضرت محمّد و بيان و تفسير علی فيض آسمانيست چون بخواهند اين فيض را بدهند مقتدر بر آنند و چون خواهند باران نبارد باران در اينجا بمعنی فيض است . بعد ميفرمايد ع و قدرت بر آبها دارند که آبها را بخون تبديل نمايند ع يعنی نبوّت حضرت محمّد چون نبوّت حضرت موسی است و قوّت حضرت علی چون قوّت حضرت يوشع است که اگر خواهند آب نيل را بر قبطيان و منکران خون نمايند يعنی آنچه سبب حيات آنانست بسبب جهل و استکبارشان علّت موت آنان نمايند مثلاً سلطنت و ثروت و قدرت فرعون و فرعونيان که سبب حيات آن قوم بود از اعراض و انکار و استکبار علّت موت و هلاکت و اضمحلال و ذلّت و مسکنت گرديد لهذا آن دو شاهد اقتدار بر اهلاک اقوام دارند . و ميفرمايد ع جهانرا هر گاه بخواهند بانواع بلايا مبتلی خواهند کرد ع يعنی قدرت و غلبه ظاهريّه نيز دارند که اشقيا و نفوسی که ظلم و اعتساف صرفند آنانرا تربيت نمايند زيرا خدا باين دو شاهد قدرت ظاهره و قوّت باطنه عنايت فرموده چنانچه اشقيا و خونخواران و ستمکاران عربان باديه را که مانند ذئاب و سباع درنده بودند تأديب نمودند و تربيت کردند . بعد ميفرمايد ع و چون شهادت خود را باتمام رسانند ع يعنی چون آنچه را که مأمورند مجری دارند وتبليغ رسالات الهيّه نمايند و ترويج شريعة اللّه کنند و تعاليم سماويّه منتشر کنند تا آثار حيات روحانی در نفوس پديدار گردد و انوار فضائل عالم انسانی بتابد و ترقّيات کلّيّه در اقوام باديه حاصل گردد ، ميفرمايد ع آن وحش که از هاويه بر ميايد با ايشان جنگ کرده غلبه خواهد يافت و ايشانرا خواهد کشت ع. مقصد از اين وحش بنواميّه است که از هاويه ضلالت هجوم نمودند و همچنين واقع گشت که بنواميّه بر شريعت محمّديّه و حقيقت علويّه که محبّة اللّه باشد هجوم نمودند و ميفرمايد با اين دو شاهد جنگ نمود مراد جنگ روحانی يعنی بکلّی مخالف تعليمات و روش و سلوک آن دو شاهد حرکت نمايند و فضائل و کمالاتی که بقوّه آن دو شاهد در ميان اقوام و قبائل منتشر شده بود بکلّی زائل و شؤون حيوانيّه و شهوات نفسانيّه غالب خواهد گشت لهذا آن وحش با ايشان جنگ کرده غلبه خواهد يافت يعنی ظلمت ضلالت آن وحش آفاق عالم را استيلا خواهد نمود و آن دو شاهد را خواهد کشت يعنی حيات روحانی ايشانرا در بين ملّت محو خواهد کرد و بکلّی آن شرايع و تعليمات الهيّه را از ميان خواهد برد و دين اللّه را پايمال خواهد نمود و باقی نخواهد ماند مگر يک جسد مرده بی روحی . بعد ميفرمايد ع و بدنهای ايشان در شارع عام شهر عظيم که بمعنی روحانی بسدوم و مصر مسمّی است جائی که خداوند ايشان نيز مصلوب گشت خواهد ماند ع مقصود از بدنهای ايشان شريعة اللّه است و مقصود از شارع عام معرض عمومی است و مقصود از سدوم و مصر جائی که خداوند ايشان نيز مصلوب گشت اين قطعه سوريّه است و بالاخصّ اورشليم چونکه بنی اميّه در اينجا سلطنت داشتند و شريعة اللّه و تعاليم الهيّه اوّل در اينجا از ميان رفت و يک جسد بی روحی باقی ماند و مقصود از بدنهای ايشان شريعة اللّه است که مثل جسد مرده بی روح مانده بود . بعد ميفرمايد ع و گروهی از اقوام و قبائل و زبانها و امتّها بدنهای ايشانرا سه روز و نيم نظاره ميکنند ولی اجازت نميدهند که بدنهای ايشانرا بقبر سپارند ع. چنانچه از پيش بيان شد که باصطلاح کتب مقدّسه سه و روز و نيم عبارت از سه سال و نيم است و سه سال و نيم عبارت از چهل و دو ماه و چهل و دو ماه عبارت از هزار و دويست و شصت روز است و هر روز بنصّ کتاب مقدّس عبارت از يک سالست يعنی هزار و دويست و شصت سال که عبارت از دوره فرقانست امّتها و قبائل و اقوام جسد ايشانرا نظاره ميکنند يعنی شريعة اللّه را تماشا ميکنند لکن بموجب آن عمل نمينمايند ولی اجازت نميدهند که بدنهای ايشان يعنی شريعة اللّه بقبر سپرده شود يعنی اينها بظاهر بشريعة اللّه تشبّث نمايند و نگذارند که بکلّی از ميان برود و جسد بکلّی محو نابود گردد بلکه بحقيقت ترک نمايند ولی بظاهر شريعةاللّه را ذکری و اسمی باقی بگذارند . و مقصود از اين قبائل امم و مللی بود که در ظلّ قرآن محشور هستند که نگذارند بکلّی امر اللّه و شريعة اللّه بظاهر ظاهر نيز محو و نابود گردد چنانچه نماز و روزه ای در ميان بود ولی اسّ اساس دين اللّه که آن اخلاق و رفتار و اسرار و روحانيّات است از ميان رفت انوار فضائل انسانی که از نتائج محبّة اللّه و معرفة اللّه است غروب نمود و ظلمات ظلم و اعتساف و شهوات و رذائل شيطانی غالب گشت و شخص شريعة اللّه چون جسد مرده در معرض عمومی موجود بود و در مدّت هزار و دويست و شصت روز که هر روزی عبارت از يک سال است و اين مدّت دور محمّديست آنچه اين دو نفر تأسيس کردند و اساس شريعة اللّه بود امّت از دست دادند فضائل عالم انسانی را که مواهب الهيّه و روح اين شريعت بود آنرا محو کردند بقسمی که صداقت و عدالت و محبّت و الفت و تنزيه و تقديس و انقطاع جميع صفات رحمانيّه از ميان رفت از شريعت يک صلوة و صيام باقی ماند و ١٢٦٠ سال که عبارت از دوره فرقانست اين حال امتداد يافت و مانند آن بود که اين دو شخص فوت شده باشند و جسدشان بی روح باقی مانده باشد .بعد ميفرمايد ع و ساکنان زمين بر ايشان خوشی و شادمانی کنند و نزد يکديگر هدايا خواهند فرستاد از آن رو که اين دو نبیّ ساکنان زمين را معذّب ساختند ع مقصود از ساکنان زمين ملل و اقوام سائره چون امم اروپا و اقصی بلاد آسياست که چون ملاحظه نمودند که اخلاق اسلام بکلّی تغيير کرده و شريعة اللّه را ترک نمودهاند و فضائل و حميّت و غيرت از ميان رفت اخلاق تبديل يافت خوشی و شادی نمودند که فساد اخلاق در ملّت اسلام حاصل گشت مغلوب اقوام سائره خواهند شد چنانچه اين قضيّه در کمال وضوح ظاهر شد . ملاحظه مينمائيد که اين ملّت که در نهايت درجه اقتدار بود حال چگونه اسير و ذليل گشته و اقوام سائره نزد يکديگر هدايا فرستادند يعنی معاونت يکديگر نمودند زيرا اين دو نبیّ ساکنان زمين را معذّب ساختند يعنی ملل و اقوام سائره عالم را غالب شدند و مغلوب نمودند . بعد ميفرمايد ع بعد از سه روز و نيم روح حيات از خداوند بديشان در آمد که بر پاهای خود ايستادند و بينندگان ايشانرا خوفی عظيم فرو گرفت ع. سه روز و نيم يعنی ١٢٦٠ سال چنانکه تفصيلش از پيش گذشت آن دو شخص که جسمشان بی روح افتاده بود يعنی تعاليم و شريعتی که حضرت محمّد تأسيس و حضرت علی ترويج کرده بود و حقيقتشان از ميان رفته بود و صورتی باقی مانده بود دوباره روحی بآن جسد آمد يعنی آن اساس و تعاليم دوباره تأسيس شد يعنی روحانيّات شريعة اللّه که بجسمانيّات و فضائلی که برذائل و محبّةاللّه که ببغضاء و نورانيّتی که بظلمات و اخلاق رحمانی که بشيطانی و عدلی که بظلم و رحمتی که ببغض و صدقی که بکذب و هدايتی که بضلالت و طهارتی که بشهوات نفسانيّه تبديل شده بود بعد از سه روز و نيم که باصطلاح کتب مقدّسه ١٢٦٠ سالست دوباره آن تعاليم الهيّه و فضائل و کمالات رحمانيّه و فيوضات روحانيّه بظهور حضرت اعلی و تبعيّت جناب قدّوس تجديد شد و نفحات قدس وزيد و انوارحقيقت تابيد و موسم بهار جان پرور رسيد و صبح هدايت دميد آن دو جسم بی جان دوباره زنده شدند و اين دو بزرگوار يکی مؤسّس و ديگری مروّج قيام کردند و دو چراغدان بودند زيرا بنور حقيقت جهانرا روشن نمودند . بعد ميفرمايد ع آوازی از آسمان شنيدند که بديشان ميگويد باينجا صعود نمائيد پس در ابر بآسمان بلند شدند ع يعنی ندای حقّ را از آسمان پنهان شنيدند که آنچه بايد و شايد از تعليم و تبشير مجری داشتيد و پيام مرا بخلق رسانيديد و ندای حقّ را بلند نموديد و تکاليف خود را مجری داشتيد حال بايد مانند مسيح جانرا فدای جانان کنيد و شهيد گرديد و آن آفتاب حقيقت و قمرهدايت هر دو مانند حضرت مسيح در افق شهادت کبری غروب نموده بآسمان ملکوت صعود نمودند . بعد ميفرمايد ع و دشمنانشان ايشان را ديدند ع يعنی دشمنان ايشان بسياری بعد از شهادت مشاهده علوّ منزلت و سموّ منقبت ايشانرا نمودند و شهادت بر عظمت و کمالات آنان دادند . بعد ميفرمايد ع و در همان ساعت زلزله عظيم حادث گشت که ده يک از شهر منهدم گرديد و هفت هزار نفر از زلزله هلاک شدند ع اين زلزله در شيراز بعد از شهادت حضرت اعلی واقع گرديد که شهر زير و زبر شد و نفوس بسياری هلاک شدند و همچنين اضطراب شديد از امراض و وبا و قحط و غلا و جوع و ابتلا حاصل گشت که مثل و مانند نداشت . بعد ميفرمايد عو باقی ماندگان ترسان گشته خدای آسمانرا تمجيد کردند ع. چون زلزله در فارس واقع جميع بازماندگان شب و روز ناله و فغان مينمودند و بتمجيد و تسبيح مشغول و چنان خائف و مضطرب بودند که شبها خواب و راحت نداشتند . پس ميفرمايد ع وای دوم درگذشته است اينک وای سوم بزودی ميآيد ع وای اوّل ظهورحضرت محمّد بن عبد اللّه عليه السّلام وای دوم حضرت اعلی له المجد و الثّناء وای سوم يوم عظيم است که يوم ظهور ربّ جنود و تجلّی جمال موعود است و بيان اين مطلب در کتاب حزقيال فصل سیام مذکور است چنانچه ميفرمايد ع و کلام خداوند بر من نازل شده گفت ای پسر انسان نبوّت کرده بگو خداوند يهوه چنين ميفرمايد ولوله کنيد و بگوئيد وای بر آنروز زيرا که آنروز نزديکست و روز خداوند نزديکست ع. پس معلوم شد که روز وای روز خداوند است زيرا در آنروز وای بر غافلانست وای بر گنه کارانست وای بر جاهلانست اينست که ميفرمايد وای دوم درگذشت اينک وای سوم بزودی ميآيد و اين وای سوم روز ظهور جمال مبارکست يوم اللّه است و نزديکست بيوم ظهور حضرت اعلی . بعد ميفرمايد ع و فرشته هفتم بنواخت که ناگاه صداهای بلند درآسمان واقع شده که ميگفتند سلطنت جهان از آن خداوند ما و مسيح او شد و تا ابد الآباد حکمرانی خواهد کرد ع. آن فرشته انسانست که بصفات ملکوتيّه متّصف که بخلق و خوی فرشتگان مبعوث شود و نداهائی بلند شود که ظهور مظهر الهی نشر و اعلان شود که يوم ظهور ربّ جنود است و دوره دوره رحمانی حضرت پروردگارو در جميع کتب و صحف انبيا موعود و مذکور که در آن يوم خداوند سلطنت الهيّه روحانيّه تشکيل ميشود و جهان تجديد ميگردد و روح جديدی در جسم امکان دميده ميشود و موسم بهار الهی آيد ابر رحمت ببارد و شمس حقيقت بتابد و نسيم جان پرور بوزد و عالم انسانی قميص تازه در بر نمايد روی زمين بهشت برين گردد عالم بشر تربيت شود جنگ و جدال و نزاع و فساد از ميان برخيزد و راستی و درستی و آشتی و خدا پرستی بميان آيد و الفت و محبّت و يگانگی جهانرا احاطه کند و خداوند تا ابد الآباد حکمرانی خواهد کرد يعنی سلطنت روحانيّه ابديّه تشکيل ميشود و آن يوم اللّه است . زيرا جميع ايّامی که آمده و رفته است ايّام موسی بوده ايّام مسيح بوده ايّام ابراهيم بوده و همچنين ايّام سائر انبيا بوده امّا آن يوم يوم اللّه است زيرا شمس حقيقت در نهايت حرارت و اشراق طلوع خواهد کرد . بعد ميفرمايد ع و آن بيست و چهار پير که در حضور خدا بر تختهای خود نشستهاند بروی در افتاده خدا را سجده کردند و گفتند ترا شکر ای خداوند خدای قادر مطلق که هستی و بودی و خواهی آمد زيرا که قوّت عظيمه بدست گرفته بسلطنت پرداختی ع. و در هر دوری اوصيا و اصفيا دوازده نفر بودند در ايّام حضرت يعقوب دوازده پسر بودند و در ايّام حضرت موسی دوازده نقيب رؤسای اسباط بودند و در ايّام حضرت مسيح دوازده حواری بودند و در ايّام حضرت محمّد دوازده امام بودند . و لکن در اين ظهور اعظم بيست و چهار نفر هستند دو برابر جميع زيرا عظمت اين ظهورچنين اقتضا نمايد اين نفوس مقدّسه در حضور خدا بر تختهای خود نشستهاند يعنی سلطنت ابديّه ميکنند و اين بيست و چهار نفوس بزرگوار هر چند بر سرير سلطنت ابديّه استقرار دارند با وجود اين بآن مظهر ظهور کلّی ساجدند و خاضع و خاشع و گويند که ترا شکر ميکنيم ع ای خداوند قادر مطلق که بودی و هستی و خواهی آمد زيرا قوّت عظيم خود را بدست گرفته بسلطنت پرداختی ع يعنی تعليمات خود را بتمامه اجرا خواهی کرد و جميع من علی الارض را در ظلّ خويش جمع خواهی نمود و تمام بشر را در سايه يک خيمه خواهی آورد . و هر چند سلطنت دائماً للّه بوده و هميشه خدا سلطنت داشته و دارد و لکن در اينجا مقصد سلطنت مظهر نفس اوست که جميع احکام و تعاليمی که روح عالم انسانی و حيات ابديست اجرا خواهد کرد و آن مظهر کلّی بقوای روحانيّه جهانرا بگشايد نه بجنگ و جدال و بصلح و سلام بيارايد نه بسيف و سنان و اين سلطنت الهيّه را بمحبّت صحيحه تأسيس کند نه بقوّت حربيّه و اين تعاليم الهيّه را بمهربانی و صلاح ترويج نمايد نه بدرشتی و سلاح و چنان تربيت کند که امم و ملل هر چند در تباين احوال و اختلاف عادات و اخلاق و تنوّع اديان و اجناس مانند گرگ و بره و مار و طفل شير خواره و پلنگ و بزغالهاند با هم همدم و هم آغوش و هم راز گردند بکلّی منافرت جنسی و مخالفت دينی و مباينت ملّی زائل و کلّ در ظلّ شجره مبارکه نهايت الفت و التيام خواهند يافت . بعد ميفرمايد ع و امّتها خشمناک شدند ع زيرا که تعاليم تو مباين هوای نفسانی سائر ملل بود ،ع غضب تو ظاهر گرديد ع يعنی کلّ بخسران مبين مبتلی شدند زيرا متابعت وصايا و نصايح و تعاليم تو ننمودند و ازفيض ابدی تو محروم گشتند و از انوار شمس حقيقت محجوب شدند. بعد ميفرمايد ع و وقت مردگان رسيد تا بر ايشان داوری شود ع يعنی وقت آن رسيد که مردگان يعنی نفوسی که از روح محبّة اللّه محروم و از حيات مقدّس ابديّه بی نصيب هستند بعدالت حکم شوند يعنی بآنچه استحقاق و استعداد دارند مبعوث گردند و حقيقت اين اسرار را واضح گردانی که در چه درجه پستی در عالم وجود هستند که فی الحقيقه حکم اموات دارند . بعد ميفرمايد ع تا بندگان يعنی انبيا و مقدّسان و ترسندگان نام خود را چه کوچک و چه بزرگ اجرت دهی ع يعنی تا ابرار را بفضل بی منتهی مختصّ بگردانی و آنانرا مانند ستارههای آسمانی از افق عزّت قديمه درخشنده فرمائی بروش و سلوکی موفّق فرمائی که روشنی عالم انسانيست و سبب هدايت و علّت حيات ابديّه در ملکوت يزدانی . بعد ميفرمايد ع و مفسدان زمين را فاسد گردانی ع يعنی نفوس غافله را بکلّی محروم کنی زيرا کوری کوران ظاهر گردد و بينائی بينايان آشکار شود جهل و نادانی اهل ضلالت مشهود شود و علم و دانائی اهل هدايت واضح گردد و از اينجهت مفسدان فاسد شوند . بعد از اين مقام ميفرمايد ع و قدس خدا در آسمان مفتوح گشت ع يعنی اورشليم الهی پيدا شد و قدس الاقداس ظاهر گشت قدس الاقداس در اصطلاح اهل عرفان جوهر شريعت الهی و تعاليم حقيقی ربّانی است که در هيچ دوری از ادوار انبيا تغيير نيافته است چنانچه از پيش بيان شد و اورشليم شامل حقيقت شريعت الهيّه است که قدس الاقداس است و جامع احکام و معاملات و عبادات و قوانين جسمانيّه است که شهر اورشليم است اين است که اورشليم آسمانی گفته ميشود خلاصه چون در آن دوره شمس حقيقت انوار الهی در نهايت سطوع درخشنده گردد لهذا جوهر تعاليم الهی در عالم امکانی تحقّق يابد و ظلمات جهل و نادانی زائل گردد جهان جهان ديگر شود و نورانيّت احاطه نمايد لهذا قدس الاقداس ظاهر گردد . بعد ميفرمايد ع و قدس خدا در آسمان مفتوح گشت ع يعنی بسبب انتشار اين تعاليم الهيّه و ظهور اين اسرار ربّانيّه و اشراق شمس حقيقت ابواب فلاح و نجاح در جميع جهات مفتوح گردد و آثارخير و برکات سماويّه آشکار شود . بعد ميفرمايد ع و تابوت عهد نامه او در قدس او ظاهر شد ع يعنی کتاب عهد او در قدس او ظاهر شود و لوح ميثاق ثبت گردد و معانی عهد و پيمان آشکارشود صيت الهی شرق و غرب گيرد و آوازه امر اللّه جهانگير شود اهل نقض خوار و ذليل شوند و اهل ثبوت عزيز و جليل گردند زيرا بکتاب عهد متمسّکند و در ميثاق ثابت و مستقيم . بعد ميفرمايد عو برقها و صداها و رعدها و زلزله و تگرگ عظيمی حادث شد ع يعنی بعد از ظهور کتاب عهد طوفان عظيمی پيدا شود و برق قهر و غضب الهی درخشد و صدای رعد نقض ميثاق بلند گردد و زلزله شبهات حاصل شود و تگرگ عذاب بر ناقضين ميثاق ببارد و مدّعيان ايمان بفتنه و امتحان افتند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر