هُو الله
اى پروردگار عالميان در اين جهان به آتش عشقت بسوز و
در آن جهان به مشاهدۀ روى مه رويت کامران فرما . در اين
عالم چون شمع بگداز و در آن عالم چون پروانه گرد شعلۀ جمالت
پرواز ده توئى خجسته دلبر من و توئى فرخنده يار جان پرور من .
-------------------------------------------------------------------------------
هُو الاَبهى
اى پروردگار اين بندۀ درمانده را در کهف منيعت مأوى
ده و در ملاذ رفيعت مسکن بخش شمع روشنى در قلبش بر افروز
و چشمۀ سلسبيلى از دلش جارى کن ابواب فيض بر رخش بر گشا
و اسرار غيب به فؤادش الهام فرما توئى نصير توئى ظهير
توئى مُجير توئى دستگير چون به تو پردازيم از همه چيز آزاديم
چون به پيمان و ايمان تو ثابت و استواريم از غير تو بيزاريم
پروردگارا رحم کن استقامت بخش
---------------------------------------------------------------------------------
هُو الله
اى پروردگار دردمندان را درمان کن و هوشمندان را محرم ايوان
افق علّيّين را به نور مُبين روشن نما و ساحت دلها را رشک گلزار و
گلشن کن هر يک از احبّا را نجم هُدى نما و هر يک از اهل وفا را کوکبى ساطع
در افق اعلى نهالهاى حديقۀ رحمانيّت را طراوت و لطافت بخش و
نورسيدگان بارگاه احديّت را صباحت و ملاحت ده بندگان ديرينت
را انوار علّيّين فرما و آزادگان قديم را شهرياران اقليم نعيم کن رويشان
بر افروز و خويشان را مشک جان فرما و آفاق را معطّر نما و معنبر نما
دستشان يد بيضا نما و لفظشان لؤلؤ لالا برهانشان ثعبان مبين کن
و دليلشان سنوحات علّيّين ظهيرشان شديد القوى کن و نصيرشان
جنود ملکوت ابهى
---------------------------------------------------------------------------------
هو الله
٢٠ ) اى دلبر يکتاى من آوارۀ صحرايم و سر گشتۀ باديه پيما در رهت )
افتان و خيزان و سرمست پيمانۀ پيمان افتاده ام بيچاره ام دلداده ام
شيدائيم سودائيم رسوائيم ولى روى به سوى تو آرم و آرزوى کوى تو دارم در هجرانم
پر حرمانم بى سر و سامانم به لطف و عنايتت شايانم اسيرم مُجير شو
افتاده ام دستگير شو غريبم مُونس جان شو بى کسم مُعين دل و جان گرد از
جهان و جهانيان بيزار فرما و در پناه خويش منزل و قرار بخش از
مادون مستغنى کن و از عطاى خويش بهره و نصيب ده گناه بيامرز خطا بپوش
ص ٢٢
عفو و غفران فرما زيرا گنه کاريم بد رفتاريم در بحر عصيان مستغرقيم
توئى محبوب مهربان و توئى بخشندۀ گناهان . اى پروردگار اقتدار ده
ثابت و پايدار نما بى صبر و قرار کن و مجنون جمال پر انوار نما مفتون آن
زلف مشکبار فرما تا بيگانه و خويش فراموش نمائيم و مانند دريا به جوش
و خروش آئيم و از پيمانۀ پيمان مست و مدهوش گرديم توئى بخشنده و مهربان
و توئى آمرزنده و آموزندۀ ياران
---------------------------------------------------------------------------------
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر